بختیار در آیینه اسناد تازه آزاد شده در آرشیو ملی بریتانیا- مجید تفرشی - تاریخ ایرانی

از ابتدای سال ۲۰۱۰ تاکنون با آزادسازی پرونده‌های تحولات سال‌های ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰، اطلاعات مختلفی درباره فعالیت‌های دکتر شاپور بختیار، آخرین نخست‌وزیر سلسله پهلوی، در دسترس پژوهشگران قرار گرفته است.

این نوشته خلاصه‌ای از گزارش‌ها و اسناد تازه آزاد شده بریتانیایی درباره بختیار در طول دو سال ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰ است. در این گزارش که در رایو فردا منتشر شده، تلاش شده تا از اظهارنظر شخصی خودداری شده و صرفا خلاصه‌ای از اسناد تازه آزاد شده درباره شاپور بختیار در فاصله این دو سال است.

سر آنتونی پارسونز آخرین سفیر بریتانیا در تهران، که اتفاقا همزمان با خروج شاه از ایران ماموریتش در تهران پایان یافت، چه در گزارش سالانه ۱۹۷۸ خود که در نخستین روزهای سال ۱۹۷۹ منتشر شد و چه در گزارش تودیعی پایان ماموریتش، به بررسی موقعیت بختیار در آستانه پذیرش مقام نخست‌وزیری پرداخت. پارسونز در گزارش سالانه خود، ضمن مشخص نبودن دقیق خواسته‌های بختیار پیش‌بینی کرد که به شدت محتمل است شاه به خواسته بختیار در مورد خروج به ظاهر کوتاه مدت خود از کشور تن بدهد.

شاه در دیدار دوم ژانویه (۱۲ دی) به ویلیام سولیوان سفیر آمریکا گفت که «در عین بدبینی نسبت به موفقیت دولت بختیار، مجبور به انتخاب اوست، چرا که برگ برنده دیگری در آستین خود ندارد.»

به اعتقاد هنری پرشت، رییس میز ایران در وزارت خارجه آمریکا، بیش از یک میلیون نفری که در خیابان‌های تهران بیرون ریخته بودند به همراه کمیته‌های اجرایی در وزارتخانه‌ها مانع حمایت ارتش از بختیار بودند. در این مرحله، پرشت و هال ساندرز به عنوان دو مقام ارشد وزارت خارجه آمریکا در امور ایران معتقد بودند که بهترین گزینه برای حل مشکل ایران ایجاد نوعی «راه حل ایرانی» از طریق ائتلاف بین بازرگان و بختیار است. در این مسیر مقامات وزارت خارجه آمریکا ترتیبی داده بودند که با همه جناح‌های سیاسی درگیر در موضوع ایران تماس برقرار شود.

روز دوم ژانویه (۱۲ دی)، سر آنتونی پارسونز سفیر بریتانیا که آخرین روزهای ماموریت خود در تهران را سپری می‌کرد، یک مکالمه طولانی تلفنی با شاپور بختیار انجام داد. در این گفت‌و‌گو، بختیار اعلام کرد: «ده عضو از پانزده عضو کابینه خود را مشخص کرده و صرف‌نظر از یک اختلاف کوچک و مختصر، قم را نیز در کنار خود داشته و بازرگان و گروه‌های بازاری هم عملا در کنار او هستند. سنجابی با او همکاری نخواهد کرد، ولی بختیار امیدوار است که بتواند دل سنجابی را به دست آورده و او را به عضویت هر شورایی که پس از خروج شاه از کشور تشکیل خواهد شد درآورد.»

پارسونز پس از مکالمه تلفنی با بختیار، در گزارش خود به لندن چنین اظهار داشت: «واقعیت این است که کشور در مرحله‌ای نزدیک به فلج شدن است. فقط مقامات نظامی دارای قدرت انجام وظیفه هستند و تنها اپوزیسیون است که بر مردم نفوذ دارد. به قضاوت من، بختیار، که از همین حالا در خیابان‌ها با او مخالفت می‌کنند، بدون خروج فوری شاه از کشور پس از تشکیل دولت جدید، هیچ امیدی برای نجات ندارد. تنها چیزی که احتمالا می‌توان اوضاع را باثبات کرده و امور اقتصادی و اداری را آرام کند، خروج شاه است. حتی آن دسته از دوستان من که وفادار‌ترین افراد به سلطنت هستند نیز طی چند هفته اخیر کاملا نسبت به این امر متقاعد شده‌اند.»

در یک گزارش سری توجیهی دفتر نخست‌وزیر بریتانیا که در سوم ژانویه ۱۹۷۹ (۱۳ دی ۱۳۵۷) و سه روز قبل از آغاز اجلاس گوآدلوپ تهیه شده، تاکید شد که یکی از تبعات انتخاب احتمالی شاپور بختیار به نخست‌وزیری ایران می‌تواند درخواست او از شاه برای خروج موقت از کشور باشد که این اقدام می‌تواند آغازی بر پایان شاه و سلطنتش باشد.

سفارت بریتانیا در تهران در یکی از گزارش‌های توجیهی که برای استفاده جیمز کالاهان نخست‌وزیر و تنها یک روز قبل از آغاز نشست سران در گوآدلوپ ارسال کرد، از احتمال مماشات موقت دولت بختیار با برخی از نیروهای معتدل از قبیل مهدی بازرگان و برخی از آیت‌الله‌های قم صحبت شده، ولی تاکید شده که کریم سنجابی رهبر جبهه ملی که بختیار را از این جبهه اخراج کرده، احتمالا از سر حسادت به مخالفت با دولت بختیار خواهد پرداخت.

در ادامه این گزارش درباره توفیق احتمالی دولت بختیار آمده است: «نیروهای میانه‌‌رو علاقه‌مند هستند که به بختیار شانسی برای موفقیت بدهند، ولی این موضوع به بستگی به این دارد که شرایط عمومی مرتبط با خروج شاه موجب رضایت آیت‌الله خمینی خواهد شد یا نه؟»

سوال اصلی در این گزارش این است که «شرایط مطرح شده بین شاه و بختیار برای خروج شاه از ایران، برخلاف نظر اردشیر زاهدی و ژنرال‌های کمی تندرو، چه بوده و این شرایط با توجه به تاکید آیت‌الله خمینی بر ضرورت سرنگونی کامل نظام سلطنت در ایران، موضع انقلابیون در این‌باره چه خواهد بود؟»

براساس یک گزارش سری از نشست سوم روز دوم کنفرانس گوادلوپ (شنبه ششم ژانویه)، در زمان طرح موضوع ایران، شرکت‌کنندگان (روسای جمهوری آمریکا و فرانسه، نخست‌وزیر بریتانیا و صدراعظم آلمان) در این نکته که شاه ظاهرا چاره‌ای جز ترک ایران ندارد نظر مشترک داشتند. جیمی کار‌تر از خروج شاه طی چند روز آینده خبر داد. با این همه رییس‌جمهور آمریکا با لحنی امیدوار عنوان کرد که به نظر او بخت به ثبات رسیدن ایران در شرایط حاضر، در آستانه تشکیل دولت بختیار، بیشتر از دو هفته قبل است.

پارسونز همچنین در گزارش محرمانه هفتم ژانویه (۱۷ دی) با وجود تاکید بر توافق بختیار با محمدرضا شاه برای خروج او از کشور دو روز پس از دریافت رای اعتماد کابینه جدید از مجلس شورای ملی، زمان خروج شاه را مبهم عنوان کرد و گفت اکنون به نظر می‌رسد که برنامه خروج شاه ظاهرا به تاخیر افتاده است.

پارسونز درباره تبعات احتمالی تاخیر در خروج شاه نوشت: «به نظر می‌رسد این تاخیر در برنامه زمانی اصلی که توسط بختیار پیش‌بینی شده، شانس نجات او را از بین می‌برد. فضا به طور کامل آکنده از تنش و انتظار است. خمینی پیشاپیش در پیامی که در پاریس صادر کرده دولت جدید را به عنوان نقشه‌ای خطرناک و اقدامی شیطانی محکوم کرده و از مردم خواسته با آن همکاری نکرده و به اعتصاب خود ادامه دهند. هر روزی که دولت بختیار با ادامه حضور شاه در کشور به کارش ادامه دهد، این احتمال وجود دارد که بخت بختیار برای جلب حمایت اپوزیسیون از بین برود.»

در شرایطی که خود شاه نیز مصمم به رفتن به سفر بی‌بازگشتش به خارج از کشور بود، روز هشتم ژانویه (۱۸ دی) پارسونز نیز برای خداحافظی همیشگی از ماموریت در تهران به دیدار شاه در کاخ نیاوران شتافت. در این دیدار تودیعی شاه به پارسونز گفت که دوست دارد همین امروز از ایران برود، ولی هنوز برای اینکه قبل یا بعد از کسب رای اعتماد بختیار برود یا نه تصمیمی نگرفته است.

مشکل اینجا بود که کسب رای اعتماد از مجلس شورا و سنا ممکن بود تا یک هفته طول بکشد و تعداد زیادی از نمایندگان خواهان صحبت درباره دولت جدید و وزرای پیشنهادی بودند و تعدادی از نمایندگان اعلام کرده بودند که در صورت ترک کشور توسط شاه از رفتن به پارلمان هراس خواهند داشت.

پارسونز به شاه گفت: «به دلایلی که هر دو ما می‌فهمیم، تمرکز کل تنش بر روی شخص شاه است و تا زمانی که او در کشور حضور دارد مردم باور نمی‌کنند که چیزی تغییر کرده است. کشور در وضع برزخی است. تنها شانس برای بختیار و نجات نهایی سلطنت، رهایی از این تنش است و این مساله بدون خروج شاه از کشور میسر نخواهد شد. به نظر من هر روزی که وضع کنونی ادامه یابد شانس موفقیت دولت بختیار از بین خواهد رفت. من البته موفقیت دولت بختیار را نمی‌توانم تضمین کنم. خطر بسیار جدی است، ولی در عین حال هیچ آلترناتیو دیگری در حد فاصل بین بختیار و ظهور سریع افراطی‌گری و اغتشاش هم نمی‌بینم.»

در ادامه این دیدار، شاه با اعلام اینکه برخی از امرای ارتش همچنان در تلاشند تا او را متقاعد کنند تا از خروج از کشور خودداری کند، عنوان کرد که با وجود تلاش شخصی او و ملکه برای تجدیدنظر، ارتشبد جم از قبول پست وزارت دفاع خودداری کرده است، چرا که جم اعتقادی به موفقیت دولت بختیار ندارد.

همزمان با این گزارش و در‌‌ همان روز، سفیر بریتانیا برای خداحافظی به دیدار نخست‌وزیر جدید ایران شتافت. در این دیدار بختیار که به زبان فرانسه سخن می‌گفت عنوان کرد که در برنامه خود همه آن چیزی را که از حکومت مطالبه می‌کردند به آنها داده است. بختیار بدون ذکر نام به پارسونز گوشزد کرد که شاه پیشنهاد نخست‌وزیری را دست کم به پنج نفر دیگر پیشنهاد کرده بود، ولی همه آنها از پذیرش این سمت خودداری کرده بودند، ولی او فکر کرده که در این شرایط بغرنج وظیفه دارد که با وجود مشکلات این مسوولیت را بپذیرد.

بختیار یکی از مشکلات کنونی کشور را به گردن آمریکایی‌ها انداخته بود که با نادیده گرفتن نیروهای اپوزیسیون شرایط را به این مرحله رسانده بودند. پارسونز در مقابل ضمن رد این نظر گفت: «دولت بریتانیا چنین نبوده، ولی تا همین چندی پیش ادامه ارتباط و همکاری با ایران در صورت ارتباط با نیروهای اپوزیسیون ممکن نبود و هر گونه ارتباطی از این دست سوءظن و دشمنی شاه را افزایش می‌داد. این شرایط انتخاب ما نبود، و ما قادر به اصلاح این امر نبودیم.»

در این مقطع با آنکه آمریکا و بریتانیا امید چندانی به توفیق دولت بختیار نداشتند، ولی همچنان از او نیز همانند دولت‌های قبلی منصوب شاه حمایت می‌کردند. روز ۱۵ ژانویه (۲۵ دی) تنها یک روز قبل از خروج همیشگی شاه از ایران، پیتر جی سفیر بریتانیا در آمریکا در یک گزارش سری از قول سایروس ونس وزیر خارجه آمریکا نوشت که بختیار با شنیدن خبر ارسال پیام حمایت آمریکا از دولت جدید ایران از ونس خواسته که این پیام را علنی نکنند. چرا که به قول جی: «حمایت خیلی آشکار غرب از بختیار موجب دردسر او خواهد شد.» با این همه دیگر اسناد این مجموعه نشان می‌دهد که بختیار و همکارانش از علنی شدن حمایت واشنگتن از دولت وی ناراحت شده و در افکار عمومی ضرر کرده بودند.

ونس همچنین تاکید کرده بود که آمریکا تلاش می‌کند تا از بروز کودتا توسط ارتش جلوگیری کند و به همین دلیل به طور مرتب با جناح‌هایی از هر دو طرف مناقشه ایران در تماس است. او از «گروه بازرگان» به عنوان یکی از موارد مورد تماس از سوی مخالفان یاد کرد و عنوان نمود: «خمینی از آمریکایی‌ها خواسته تا او را در تماس با ارتشی‌ها قرار دهند.... ونس تاکید کرد که بسیار مهم است که از درگیری خمینی و ارتش به عنوان دو نیروی اصلی ضد کمونیسم در ایران جلوگیری شود.»

روز ۱۹ ژانویه (۲۹ دی) سه روز پس از کسب رای اعتماد توسط دولت بختیار در مجلس شورای ملی و خروج شاه از کشور و همزمان با تظاهرات روز اربعین در ایران، دیوید نیوسام معاون جدید وزیر خارجه، در نشستی محرمانه در سنای آمریکا به تشریح وضع ایران و مواضع دولت کار‌تر در این مساله پرداخت و تاکید کرد که ابراز حمایت دولت کار‌تر از دولت بختیار ادامه خواهد داشت.

به دنبال خروج دائمی پارسونز از ایران، تا زمان ورود سرجان گراهام سفیر جدید، برای مدتی کوتاه چالمرز به عنوان نفر اول موقت سفارت فعالیت داشت.

چالمرز روز ۲۹ ژانویه (نهم بهمن) سه روز قبل از بازگشت آیت‌الله خمینی به ایران، از «نامحتمل و غیرممکن بودن فرضیه ائتلاف سه جانبه بین بختیار، خمینی و ارتش» خبر داد. براساس این گزارش، اگرچه نیروهای مسلح و ارتشبد قره‌باغی رییس ستاد ارتش ایران همچنان در ظاهر از دولت بختیار پشتیبانی می‌کردند، ولی «مشکل نارضایتی در نیروی هوایی، هر چند در رده‌های پایین»، وجود دارد.

در این زمان در لندن و واشنگتن از ارتشبد فریدون جم، به عنوان یکی از گزینه‌های در دست گرفتن قدرت با کودتا یا همراهی با انقلابیون مسلمان یاد می‌شد. در دیداری که بین جم و کینگمن بروستر سفیر آمریکا در لندن، همزمان با بازگشت آیت‌الله خمینی به تهران، در روز اول فوریه (۱۲ بهمن) در لندن صورت گرفت، جم اعلام کرد: «او هیچ تماسی با خمینی ندارد، هرچند که توسط اطرافیان خمینی دریافته که آیت‌الله خواهان تماس با او است.... به نظر جم، اطرافیان خمینی تحت تاثیر کمونیست‌ها هستند و توقع می‌رود که به محض کسب قدرت توسط خمینی، چپ‌گرایان از او جدا شده و اهداف خود را پیش ببرند. به گفته جم، هیچ یک از اطرافیان نزدیک به خمینی در او نفوذ نداشته و در تصمیم‌گیری‌های او تاثیر ندارند.»

با این همه دیدگاه جم درباره مهدی بازرگان و شاپور بختیار تفاوت داشت: «در پاسخ به سوالی درباره نقش احتمالی بازرگان، جم گفت که بازرگان بسیار مورد احترام خمینی و مردم ایران است. به گفته جم، بازرگان انقلابی نیست و مردی دارای دیدگاه‌های واقعی لیبرال است. او نه تنها می‌تواند رییس دولت شود، بلکه می‌تواند بهترین گزینه خمینی نیز باشد.» به اعتقاد جم، «مشروعیت بختیار از مجلس شورای ملی برخاسته بود و این مجلس، خود محصول ساواک و ابزاری در دست شاه بوده است.»

سرجان گراهام، سفیر جدید بریتانیا، در ابتدای ماه فوریه وارد تهران شد و بلافاصله به دیدار ویلیام سولیوان سفیر آمریکا شتافت. در این دیدار که روز چهارم فوریه (۱۴ بهمن) صورت گرفت، هر دو سفیر، همچون دیگر دولت‌های غربی، از تداوم به رسمیت و قانونی شناختن دولت بختیار در برابر دولت در آستانه معرفی توسط آیت‌الله خمینی خبر دادند.

به گفته سولیوان، دو جناح اصلی در صحنه سیاسی ایران با هم بی‌ارتباط نبودند و در ارتباطاتی که توسط برخی از یاران امام خمینی از قبیل آیت‌الله محمد بهشتی، مهندس مهدی بازرگان و دیگران با دولت بختیار گرفته شده بود، مهم‌ترین موضوع مورد اختلاف تعیین این نکته بود که چه کسی باید نظارت بر انتخابات مجلس موسسان را بر عهده داشته باشد: «بختیار تشکیل یک کمیسیون مختلط را نپذیرفته و خمینی هم بر کنترل کامل خود بر این موضع پافشاری می‌کند.»

گراهام در یک گزارش مشابه دیگر ضمن پیش‌بینی معرفی بازرگان به عنوان نخست‌وزیر دولت موقت انقلابی، از «ژنرال سابق احمد مدنی» به عنوان «رابط بین بختیار و خمینی و کسی که به شدت برای پذیرش یک راه حل از سوی طرفین، از قبیل منصوب شدن بختیار به یک سمت ارشد در دولت موقت خمینی تلاش می‌کند» یاد کرد.

روز پنجم فوریه (۱۵ بهمن)، بازرگان به همراهی مشاور امور بین‌المللی‌اش، عباس امیرانتظام به دیدار سفیر جدید بریتانیا رفتند. در این دیدار، بازرگان اعلام کرد که بین جناح آیت‌الله خمینی و بختیار به طور مرتب ارتباط وجود دارد، ولی این مذاکرات به نتیجه‌ای نرسیده است. خمینی قانون اساسی ۱۹۰۶ مشروطیت و سلطنت پهلوی را غیرقانونی می‌داند و حتی قبل از روی کار آمدن بختیار هم گفته بود که با هیچ مقام رسمی در ایران معامله نمی‌کند. از سوی دیگر، بختیار هم خود را نخست‌وزیر قانونی می‌داند و در روزهای اخیر نیز فاصله این دو جناح بیشتر شده است.

پس از این دیدار، سفیر جدید بریتانیا به دیدار بختیار رفت و او را نیز در جریان گفت‌و‌گوی خود با بازرگان گذاشت. بختیار با اظهار شگفتی از مواضع اعلام شده توسط بازرگان در مخالفت با دولت بختیار گفت: «باور نمی‌کند که بازرگان که تا چند روز قبل خمینی را غیرقابل حمایت می‌خواند اکنون این‌گونه عمل می‌کند.» بختیار در ادامه ضمن مخالفت با روی کار آمدن بازرگان به عنوان نخست‌وزیری انقلاب گفت: «مانعی نمی‌بیند که وی به عنوان نخست‌وزیر دولت سایه عمل کند. ولی اگر بخواهد به عنوان نخست‌وزیر وارد کاخ نخست‌وزیری شود به سوی او تیراندازی خواهد شد.»

بختیار عنوان کرد که «آماده اصلاح قانون اساسی با روش‌های قانونی هستم نه از طریق پرتاب کوکتل مولوتف.... اگرچه خود شخصا یک جمهوری‌خواه هستم، ولی تغییر نظام خیلی زود است و سلطنت باید ده تا بیست سال دیگر ادامه یابد.»

گراهام در پایان این دیدار، بختیار را این گونه تحلیل کرد: «او مردی تاثیرگذار، شجاع، باهوش و دوست داشتنی است، اگرچه من از این می‌ترسم که او بیشتر فرانسوی است و کمتر ایرانی و قابلیت انعطاف کمی برای یافتن راهی برای خروج از تنگنا دارد. اگر بختیار درست فکر کرده باشد که مردم کم کم از دست خمینی خسته خواهند شد، ممکن است نجات پیدا کند، ولی من می‌ترسم که نظر بختیار در این مورد درست نباشد.»

در فاصله بهمن ۱۳۵۷ تا مرداد ۱۳۵۸، و دوران اختفا و خروج پنهانی‌اش از ایران، گزارش مهمی در اسناد رسمی بریتانیایی درباره شاپور بختیار وجود ندارد. آشکار شدن بختیار پس از شش ماه اختفا و آغاز مجدد فعالیت‌های سیاسی او در فرانسه، به سوژه و محور جدیدی برای وزارت خارجه بریتانیا تبدیل شد.

براساس گزارش دوم آگوست ۱۹۸۰ (۱۱ مرداد ۱۳۵۹) فرانسیس گری‌یه، یکی از مسوولان بخش خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا، بختیار در نخستین کنفرانس مطبوعاتی خود در پاریس، خود را با ژنرال شارل دوگل مقایسه کرد و گفت که او نیز همچون دوگل برای رهایی کشورش از اشغال مبارزه می‌کند.

گری‌یه در گزارش خود علاقه حاکمان جدید ایران بر بازگشت بختیار به کشور را مردود فرض کرد و احتمال آشتی بختیار با نظام کنونی را «بسیار بعید» دانست. بر اساس پیش‌بینی‌گری‌‌یه، با آغاز کارزار سیاسی بختیار در پایتخت فرانسه، «احتمال دارد که پاریس به قبله‌گاه جنبش مقاومت در تبعید تبدیل شود.»

در گزارش گری‌ یه، هم زمان شدن آغاز فعالیت‌های علنی سیاسی بختیار در پاریس با سخنان انتقادی اخیر آیت‌الله کاظم شریعتمداری درباره لزوم خودداری روحانیان در مداخله در امور غیردینی و دیدارهای شریعتمداری با آیت‌الله حسن قمی و آیت‌الله عبدالله شیرازی دو مرجع منتقد دیگر در مشهد قابل توجه ارزیابی شده است.

در این مقطع گزارش‌های متعددی به وزارت خارجه بریتانیا درباره فعالیت‌های سیاسی بختیار ارسال می‌شد. موضع رسمی لندن در این باره، توجه دقیق به فعالیت‌های بختیار به عنوان یک «گزینه ضعیف» بود که «اشتباه است او را به طور کامل از داستان خط بزنیم.» نظرهای چهره‌های مختلف ایرانی در خارج از کشور درباره بختیار یکسان نبود.

رضا فلاح، قائم‌مقام شرکت نفت ایران در دوران محمدرضا شاه، امید بازگشت سلطنت و سرنگونی جمهوری اسلامی توسط بختیار را میسر می‌دانست. فلاح در دیدار هشتم آگوست (۱۷ مرداد) خود با آنتونی پارسونز لندن، گفت که مطابق رای مجلس، بختیار همچنان نخست‌وزیر قانونی ایران است و مردم پشتیبان او هستند. به گفته فلاح، هدف فوری و تاکتیکی مخالفان حکومت جدید ایران، تاسیس یک دولت در تبعید احتمالا در فرانسه و تحت رهبری بختیار بود.

پارسونز در پاسخ به فلاح گفت که پشتیبانی بختیار به قانون اساسی مشروطیت و اخذ فرمان نخست‌وزیری از شاه است. این در حالی است که همین ارتباط با شاه و قانون اساسی مشروطیت حامی شاه، موجب هلاکت دولت بختیار شد.

به گفته پارسونز، حتی اگر بختیار بخواهد شورای سلطنت هم تشکیل بدهد باز هم باید خود را متکی به جلب حمایت شاه یا ولیعهد بکند و این حمایت، بخت بختیار را برای بازگشت از بین خواهد برد. نگاه همه ایرانیان مهاجر همچون فلاح و داوود آلیانس به فعالیت‌های بختیار چندان خوش‌بینانه نبودند. مثلا، رحیم ایروانی مدیر و مالک صنایع ملی شده کفش ملی در دیداری با یکی از دیپلمات‌های ارشد بریتانیایی در لندن بازگشت شاه یا ولیعهد به ایران و یا حتی تشکیل شورای سلطنت، ولو در صورت مرگ آیت‌الله خمینی طی یکی دو سال آینده را منتفی دانست. ایروانی پیش‌بینی کرد که «نوعی رژیم دینی» برای یک یا دو دهه در ایران ادامه خواهد یافت.

امیرخسرو افشار دیپلمات ارشد و وزیر خارجه سابق ایران نیز در روز دوم اکتبر (۱۰ مهر) در دیدار با یکی از دیپلمات‌های بریتانیایی مقیم تهران که موقتا به لندن آمده بود گفت که به توان بختیار برای جلب هیچگونه حمایتی از داخل ایران اعتقاد ندارد و حمایت خارجی از بختیار هم به هیچ دردی نمی‌خورد. افشار معتقد بود که این معادله ممکن است در صورت فوت خمینی تغییر کند، ولی فعلا دورنمای روشنی برای موفقیت بختیار دیده نمی‌شود.

لرد پیتر کرینگتون، وزیر امور خارجه بریتانیا، در یک گزارش سری به تاریخ ۲۳ اوت (اول شهریور) با نام بردن از داوود آلیانس بازرگان یهودی ایرانی‌تبار به عنوان «شریک تجاری منچستری بختیار» از درخواست آلیانس از مقامات بریتانیا در جهت واسطه شدن برای جلب همکاری حکومت صدام حسین در عراق با بختیار یاد کرده است. کرینگتون عنوان کرد که حکومت عراق علاقه‌مند است حکومت جدید ایران از طریق یک جنبش ملی‌گرایانه و نه یک حرکت رادیکال سرنگون شود.

یکی از علاقه‌مندان و حامیان بختیار در بین سیاست‌ورزان بریتانیایی، جولیان ایمری، معاون سابق وزارت امور خارجه و نماینده بانفوذ و پرسابقه آن کشور بود. ایمری در نیمه آگوست (اواخر مرداد) در پاریس با بختیار دیدار کرد. در این دیدار بختیار بخشی از «شکست خود برای نجات شاه» را به «انتخاب دیرهنگام خود» مرتبط کرد. این در حالی بود که بختیار «اعتبار خروج شاه از ایران را متعلق به خود و بر اساس توصیه کار‌تر» دانست. به باور بختیار، خروج شاه از ایران مانع به راه افتادن حمام خون توسط ارتش ایران شد.

در این دیدار، بختیار نیز مدعی لرزان بودن موقعیت حکومت جدید تهران شد: «رژیم بیشتر از چند ماه دیگر نمی‌تواند دوام یابد و چند گروه کمونیست و جدایی‌طلب آماده در دست گرفتن قدرت هستند.»

در ادامه این گفت‌و‌گو، بختیار از احتمال انجام یک کودتا از جنوب کشور و بازگرداندن سلطنت به ایران به وسیله به تخت نشاندن رضا پهلوی ولیعهد صحبت کرد. در عین حال بختیار شاه را «غیرقابل پذیرش» ارزیابی می‌کرد و هیچ شانسی برای بازگشت او به قدرت در ایران قائل نبود.

در همین دیدار بختیار بار دیگر از ایمری نیز خواست تا میانجی جلب حمایت حکومت صدام حسین در عراق از تلاش وی برای سرنگونی جمهوری اسلامی در ایران شود. در تداوم این گفت‌و‌گو و دیدار لرد جورج براون، وزیر سابق امور خارجه و اقتصاد در کابینه هارولد ویلسون و معاون پیشین حزب کارگر، با بختیار در پاریس بود که در روز ۳۰ اوت (۸ شهریور) براون با صدام حسین رییس‌جمهور جدید عراق، که تنها یک ماه و نیم از کودتای آرام او علیه احمدحسن البکر می‌گذشت دیدار کرد. در این دیدار حامد علوان وزیر امور خارجه عراق نیز حضور داشت.

در این ملاقات براون با اشاره به امکان همکاری‌های بختیار و حکومت عراق، خواهان همکاری بغداد و بختیار علیه حکومت اسلامی ایران شد. آغاز فعالیت‌های رادیویی و تبلیغاتی طرفداران بختیار در داخل عراق از تبعات دیدار براون با صدام حسین بود.

جولیان ایمری در روز ۲۱ مارس ۱۹۸۰/ اول فروردین ۱۳۵۹ در دیداری با کرینگتون وزیر خارجه بریتانیا با اعلام اینکه با شماری از مخالفان تبعیدی سر‌شناس جمهوری اسلامی از قبیل بختیار، فریدون جم، غلامعلی اویسی و اردشیر زاهدی دیدار داشته، گزارشی از فعالیت‌های آنان را ارائه کرد.

به گفته ایمری، عراقی‌ها به بختیار و اویسی پیشنهاد کمک داده‌اند و صدام حسین شخصا به این موضوع اظهار علاقه کرده است. برادر صدام [برزان ابراهیم حسن التکریتی] رییس سازمان امنیت [عراق] دستور کمک داده است. به بختیار پیشنهاد گشایش دفتری در بغداد داده شده و اویسی بر این گمان است که اکنون می‌تواند گروه‌های کماندویی به داخل ایران بفرستد. ایمری ادامه داد، در این مرحله اویسی و بختیار خواهان کمک بریتانیا در شکل تایید نقشه‌های آنان هستند. به گفته اویسی و بختیار، «روی آوردن به بریتانیا عاقلانه‌تر از کمک خواستن از آمریکا است.»

لرد کرینگتون در واکنش به سخنان ایمری گفت که به نظر دولت بریتانیا، اویسی هیچ شانسی ندارد و همکاری او با بختیار هم تاکتیکی است. وزیر خارجه بریتانیا افزود: «اقدام برای سرنگونی رژیم انقلابی با کمک گرفتن از خارج، نتیجه معکوس خواهد داشت و حتی ممکن است حکومت انقلابی ایران را در آغوش روس‌ها بیاندازد.»

سه روز بعد در روز ۲۴ مارس (چهارم فروردین)، داوود آلیانس، در نیویورک با پارسونز که به تازگی نماینده دائم بریتانیا در سازمان ملل شده بود، مدعی تماس‌های گسترده بختیار در ایران و آماده شدن مقدمات بازگشت او به ایران شد.

آلیانس عنوان کرد که بختیار تماس‌های سطح بالایی با ایران داشته و با اعضای ارشد تعدادی از کمیته‌ها و حتی آیت‌الله بهشتی هم در تماس بود. به گفته آلیانس، شریعتمداری هم آماده بود تا در زمان مناسب به هر کسی که امکان سرنگونی خمینی را داشته باشد قول همکاری بدهد.

نتیجه‌گیری پارسونز درباره دیدارش با آلیانس این بود: «بختیار به این نتیجه رسیده که احساسات ضد خمینی در سراسر ایران در حال گسترش است و لحظه سرنوشت چندان دور نیست.» پارسونز تاکید کرد: ظاهرا بختیار پول زیادی برای این عملیات دارد. صحبت‌هایی درباره فوران نعمت عراقی شده و آلیانس از کمک اسراییلی‌ها به بختیار هم صحبت کرده است.

پارسونز در پاسخ به درخواست دوباره آلیانس برای حمایت بریتانیا از بختیار، با کنایه به بازگشت آیت‌الله خمینی به ایران، اعلام کرد که در جریان امور ایران نیست، ولی برایش بسیار دشوار است که فکر کند در شرایط فعلی بختیار بتواند فاتحانه از طریق مهرآباد به ایران برگردد.

دیدارهای آلیانس به نیابت از بختیار با مقامات بریتانیایی همچنان ادامه می‌‌یافت. روز ۱۹ ژوئن/ ۲۹ خرداد، دیوید میرز رییس بخش خاورمیانه وزارت خارجه به دنبال درخواست اضطراری آلیانس با او دیدار کرد. این دیدار به دنبال دیدار بختیار با آلیانس انجام شد.

آلیانس تاکید کرد که «بختیار هم اکنون در پول غلت می‌زند و آماده برای اقدام است. او یک سازمان در ایران و سه ایستگاه رادیویی دارد، یکی به صورت سیار، مستقر و فعال در اطراف تهران، یکی در عراق و یکی در جایی دیگر.»

آلیانس یک بار دیگر به نیابت از بختیار از میرز درباره «موضع بریتانیا» در قبال فعالیت‌های بختیار سوال کرد. به گفته الیانس، بختیار از آمریکایی‌ها دست کشیده و آنها را «احمق و بی‌ربط» می‌داند. ولی از نظر بختیار بریتانیایی‌ها عاقل‌ترند.

این در حالی بود که آلیانس اظهار داشت بختیار گفته است که حمایت بریتانیا از او «بوسه مرگ» است. بختیار هم ضمن تایید دیدگاه «شریک منچستری» خود گفته بود که مقامات لندن باید نقشه‌ای داشته باشند، چرا که آنها زیرک‌تر از آن هستند که ساکت نشسته و اجازه دهند ایران به دست کمونیست‌ها بیفتد. او فقط یک تضمین حمایتی برای آغاز کار می‌خواهد و ارائه این تضمین تضادی با سیاست‌های لندن ندارد.

بر اساس یک گزارش محرمانه، در دیدار اندرو ویتلی خبرنگار پیشین بی.بی.سی و روزنامه‌نگار مقیم ایران با استیون لمپورت یکی از مسوولان ارشد بخش خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا، در ۲۵ ژوئن ۱۹۸۰/ ۴ تیر ۱۳۵۹ مسائل مختلف ایران به ویژه وضعیت اپوزیسیون خارج از کشور مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

به عقیده ویتلی، سه رادیو خارج از کشوری صدای آزاد ایران (وابسته به اویسی)، رادیو ایران (وابسته به بختیار) و یک رسانه گفتاری جدید به نام رادیو وطن (از قاهره) تاثیر زیادی در ایران داشتند. بر اساس این گزارش، رادیو وطن به احتمال قریب به یقین توسط آمریکایی‌ها حمایت مالی می‌شد. ویتلی که مناسبات نزدیکی با بختیار داشت، از احتمال حمایت عراق، عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس از فعالیت‌های بختیار و اویسی سخن گفت.

ادامه این دیدار‌ها به سفر آخر ژوئن (اوایل تیر) جولیان ایمری و پیتر تمپل موریس، دیگر عضو ارشد آن زمان حزب محافظه کار در پارلمان بریتانیا، به پاریس و دیدار طولانی و جداگانه آن دو با اویسی و بختیار منجر شد. ایمری و تمپل موریس گزارش‌هایی از این دو دیدار تهیه و به مقامات بریتانیا ارسال کردند. این دیدار‌ها در فاصله‌ای کمتر از دو هفته قبل از شکست کودتای نوژه در ایران صورت گرفته بود.

در این گزارش‌ها، درباره وضع مالی دو سیاستمدار تبعیدی ذکر شده که ظاهرا هیچ یک از دو رهبر مشکل مالی نداشته و آنان احتمالا از سوی ایرانیان ثروتمند تبعیدی حمایت می‌شوند. در این دیدار‌ها اویسی و بختیار یکدیگر را متهم کردند که تحت حمایت مالی پرنسس اشرف پهلوی قرار دارند. ایمری عنوان کرده: «تعجبی ندارد اگر هر دو آنها به نوعی مورد پشتیبانی حمایت خانواده سلطنتی و شاید مقداری هم از عراق کمک می‌گیرند.»

در ادامه این گزارش درباره مناسبات ارتشبد اویسی و حکومت صدام حسین در عراق آمده است: «ژنرال اویسی چندین دیدار از عراق داشته و ادعا می‌کند که گفت‌وگوهای خوبی هم با پرزیدنت صدام حسین داشته است. شماری از افسران اویسی در عراق حضور دارند. او یک ایستگاه رادیویی در عراق دارد که برای ایران برنامه پخش می‌کند. او امکاناتی دارد که مردانش تقریبا هر زمانی که بخواهد می‌توانند در داخل ایران تردد کنند.»

ایمری درباره طبیعت پیوند اویسی و عراق می‌‌نویسد: «اویسی معتقد است که صدام حسین بر اساس سه هراس، او را مورد پشتیبانی قرار می‌دهد. هراس از تصرف ایران توسط شوروی، در نتیجه سرنگونی رژیم بعثی در عراق، هراس از نفوذ خمینی در جامعه شیعه عراق و هراس از تبعات تجزیه کردستان ایران برای عراق.»

به گفته ایمری، شاید صدام در پس ذهنش جاه‌‌طلبی تصرف خوزستان را داشته باشد. ولی در حال حاضر و با هر معیاری، هراس قوی‌تر از طمع او است. اویسی کمک عراق به خودش را مهم، ولی محدود توصیف کرد.

اویسی همچنین عنوان کرد که ارتباطات دوستانه‌ای را با حکومت‌های مصر، اسراییل و عمان برقرار کرده و خواهان کمک از بریتانیا نیز هست و می‌خواهد این خواسته را با کویت، امارات عربی متحده و شاید پاکستان هم مطرح کند.

ایمری درباره بختیار و دیدار‌هایش با صدام حسین چنین نوشته است: «بختیار هم تماس نزدیکی با عراقی‌ها برقرار کرده و یک یا چند ملاقات دوستانه هم با صدام حسین داشته است. قدردانی بختیار از نیات صدام حسین، واقعا همانند اویسی است.»

ایمری ضمن اشاره به اختلافات اویسی و بختیار ادامه می‌دهد: «همانند اویسی، به بختیار نیز امکاناتی داده شده تا برخی از افرادش در عراق مستقر شده و به داخل ایران نفوذ کنند. او هم یک ایستگاه رادیویی برای خودش دارد که از رادیوی اویسی جدا است.»

بختیار به ایمری و تمپل موریس گفت که سازمانی گسترده در سراسر ایران دارد و تقریبا مانند شیوه دوران تبعید خمینی، هواداران بختیار هم نوار سخنرانی‌های او را در داخل کشور توزیع می‌کنند. او بدون آنکه جزییاتی از کارش را افشا کند، اعلام کرد که مورد حمایت ارتشیان ایران هم است. ایمری معتقد بود که بختیار ارتباطات بین‌المللی خوبی داشت، ولی بیشتر تماس‌های او با کسانی بود که برای دیدن او به پاریس می‌رفتند.

ایمری درباره روابط اویسی و بختیار نوشت: «اویسی به خوبی از بختیار سخن گفت و از تلاش‌های او استقبال کرد، در عین حال گفت حاضر نیست که زیر دست او خدمت کند. اویسی بختیار را سیاست‌مدار حزبی و لابد خود را فرمانده حکومت نظامی می‌داند که بعد از برقراری نظم به مردم اجازه می‌دهد که با اجرای یک همه‌پرسی تصمیم بگیرند.»

در مقابل، بختیار خواستار آن بود که «پس از تغییر حکومت توسط نظامیان و پاک کردن کشور از روحانیان و کمونیست‌ها» به عنوان فاز دوم دگرگونی وارد کار شود و پس از تایید مردم در یک همه‌پرسی، بار دیگر قانون اساسی مشروطیت را جاری سازد.

ایمری افزود: بختیار هم از اویسی تعریف می‌کرد و حتما ارتباطاتی هم بین آن دو وجود دارد، ولی بختیار هم حاضر به اتحاد با اویسی نبود، چرا که فکر می‌کرد که این اقدام وجهه او به عنوان یک رهبر لیبرال را مخدوش می‌کرد. هم اویسی و هم بختیار شرایط جمهوری اسلامی را روز به روز به سمت ضعیف‌تر شدن ارزیابی کرده و قدرت افرادی چون بنی‌صدر، قطب‌زاده و امثال آنان را در برابر آیت‌الله خمینی و روحانیان را ناچیز می‌دانستند. به گفته بختیار: «خمینی به علاوه بنی‌صدر همچنان خمینی بود، ولی بنی‌صدر منهای خمینی هیچ نبود.»

ایمری در ارزیابی و توصیه پایانی گزارش خود خطاب به وزیر خارجه بریتانیا، با استناد به اطلاعات اویسی و بختیار درباره تقویت شدن حزب توده و مشکلات شدید داخلی و احتمال حمله نظامی شوروی به ایران، توصیه کرده بود که لندن برای جلوگیری از نفوذ و گسترش کمونیسم و شوروی از فعالیت‌های اویسی و بختیار حمایت کند.

بر اساس یک گزارش دیگر، ویتلی در روز ۱۷ جولای/ ۲۶ تیر در دیدار با فرانسیس گری‌یه از مسوولان بخش خاورمیانه وزارت خارجه کشورش خلاصه‌ای از گفت‌و‌گویش با جواد خادم در معرفی گروه‌ها و رهبران اپوزیسون ایرانی در تبعید را مطرح کرد.

در بخشی از این گزارش، از ارتشبد فریدون جم و دریادار احمد مدنی به عنوان حامیان بختیار یاد شده و عنوان شده که مدنی اکنون مخفی شده است. دیپلمات بریتانیایی در توضیح خود بر این گفت‌و‌گو ضمن تعجب از موضع مدنی به دلیل اینکه هنوز در ایران است تعجب، و نسبت به فعالیت جم در گروه بختیار نیز ابراز تردید کرده است.

در ادامه این گزارش همچنین از گروهی به نام «نقاب» [نجات قیام ایران بزرگ] یاد شده که دارای یک شورای پانزده نفره در داخل ایران بوده و در زمان ارسال این گزارش مدعی شده بود که در حال تدارک بازگرداندن بختیار به ایران طی سه ماه آینده است. این تلاش را می‌توان به ماجرای نوژه نسبت داد، چرا که همین گروه مسوولیت کودتای نوژه را نیز بر عهده گرفت که در ۱۸ تیر/ ۹ جولای و در فاصله گفت‌و‌گوی ویتلی با خادم و دیدار ویتلی با گری‌‌یه، خنثی و با شکست مواجه شده بود. در ادامه این گزارش از قول خادم عنوان شده بود: «بختیار مطمئن است موقعی که زمانش فرا برسد، (آیت‌الله) شریعتمداری از او حمایت خواهد کرد.»

به دنبال چندین روز مصلحت‌اندیشی، هماهنگی و کسب تکلیف با وزارت خارجه بریتانیا، فریدون جاهد، خبرنگار بخش فارسی رادیوی بی‌.بی‌.سی مصاحبه‌ای را با بختیار در پاریس در روز ۲۴ جولای ۱۹۸۰/ ۲ مرداد ۱۳۵۹ (سه روز قبل از درگذشت شاه) انجام داد. متن کامل این مصاحبه نیز برای بازبینی و اعلام نظر برای وزارت خارجه بریتانیا ارسال شد.

این مصاحبه در حالی انجام شد که بختیار قبلا در دیدار با داوود آلیانس، رادیوی بی‌.بی‌.سی را «صددرصد طرفدار خمینی» نامیده و عنوان کرده بود که انگیزه راه اندازی ایستگاه رادیویی سیارش در ایران در جهت خنثی کردن تبلیغات بی‌.بی‌.سی است.

در این مصاحبه، بختیار در پاسخ به سوالی درباره ادعای مقامات ایران درباره ارتباط بین کودتای نوژه و قصد اشغال ایران توسط عراق گفت: «من هرگز با اشغال ایران توسط عراق موافق نیستم، ولی متاسفانه ایران روز و شب به عراق حمله می‌کند.»

خبرنگار بی‌.بی‌.سی مجددا پرسید: آیا عراقی‌ها به شما قول چیزی را داده‌اند؟ بختیار پاسخ داد: «من از هیچ کس قول نمی‌خواهم، ولی منافع متقابلی وجود دارد و ما هر دو ضد رژیم خمینی هستیم.»

مواضع اویسی و بختیار در موضوعات مختلف موجب شده بود تا دیگر گروه‌های اپوزیسیون علاقه‌ای به همگامی با آنان نداشته باشند. برای مثال، در گزارش ۱۵ آگوست/ ۲۴ مرداد سرجان گراهام (سفیر فراخوانده شده بریتانیا از تهران) از قول ریچارد اپنهایمر روزنامه‌نگار بریتانیایی آمده بود که دکتر خسرو شاکری پژوهشگر و فعال سیاسی ایرانی، در دیدار اخیرش به اپنهایمر گفته که او عضو جبهه‌ای از مصدق‌گرایان است و مصمم است تا خود را از شاپور بختیار، ژنرال اویسی و پالیزبان و منابع مالی و حمایت خارجی جدا نگاه دارد.

روابط اویسی و بختیار با حکومت صدام حسین پس از آغاز جنگ نیز ادامه یافت. روز ۶ اکتبر/ ۱۴ مهر، (دو هفته پس از آغاز جنگ)، الین شیولینو خبرنگار هفته‌نامه نیوزویک در تهران اطلاعاتی را درباره فعالیت‌های اپوزیسیون خارج از ایران در اختیار لمپورت گذاشت. به عقیده شیولینو: «ایرانیان تبعیدی در پاریس دچار یک آشفتگی جدی هستند و کاملا راه کنونی خود را گم کرده‌اند.»

شیولینو بر اساس دیدارهای اخیر خود با اویسی و بختیار عنوان کرد: «اویسی کاملا مخالف عراق نیست، ولی بختیار همچنان امیدوار است که از عراق به عنوان سکوی پرشی برای بازگشت به قدرت استفاده کند. اخیرا از بختیار پرسیده‌اند که همکاری با عراق چگونه با ناسیونالیسم تطابق دارد؟ او گفته است: چون او ناسیونالیست است، وظیفه او نخست جنگ با خمینی است و بعد حفظ ایران از تجاوز عراق.»

بخش خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا در روز ۱۴ اکتبر/ ۲۲ مهر در یک گزارش سری از اقدامات مورد نظر بختیار و اویسی در برخورد با آغاز جنگ این گونه سخن گفت: «بروز جنگ با توجه به دامنه کمک‌هایی که آن دو (اویسی و بختیار) از عراق دریافت کرده‌اند موجب سردرگمی آنان شده است. آنها احتمالا وسوسه شده تا به ایران برگردند و با کمک عراق اداره بخش‌های اشغالی خوزستان و یا کردستان را در اختیار خود بگیرند.»

در ادامه این گزارش سری تصریح شده که در بین نیروهای اپوزیسیون مذکور اختلاف‌نظرهایی درباره نحوه واکنش در برابر جنگ وجود دارد. برخی نگران آن بودند که محکوم کردن حمله عراق به عدم وفاداری به متحدشان تعبیر شود، برخی خواهان محکوم کردن صریح حمله عراق بودند و برخی فکر می‌کردند با محکوم کردن تجاوز عراق در بین نیروهای مسلح ایران محبوبیت کسب خواهند کرد. با این همه به نظر می‌رسد که همه در این مورد با یکدیگر متفق بودند که بروز جنگ به تحکیم وفاداری مردمی به رژیم و روحانیان منجر شده و برنامه‌های آنها را دست کم برای شش ماه به عقب انداخته است.

یک گزارش سری دیوید میرز مسوول بخش خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا به تاریخ ۲۵ سپتامبر/ سوم مهر، خبر از سفر بختیار به عراق در آستانه حمله نظامی عراق به ایران (۲۲ سپتامبر/۳۱ شهریور) می‌دهد. در ادامه این گزارش عنوان شده که عراق از اپوزیسیون ایرانی خواسته تا در جبهه‌های نبرد پشت سر نیروهای عراقی حاضر شوند تا دول خود را در مناطق اشغالی تشکیل دهند.

در پایان این گزارش درباره بازتاب چنین اقدامی این گونه هشدار داده شده است: «من معتقدم که ایجاد دولت جایگزین تبعیدی مثلا در خوزستان، به شدت می‌تواند بخت آنان را برای اینکه هرگز توسط مردم ایران پذیرفته شوند را کاهش ‌دهد، مگر آنکه عراقی‌ها خود را آماده فتح کل ایران کنند تا تبعیدی‌ها را به قدرت برسانند.»

روند این رایزنی‌ها در دیدارهای بعدی لرد جورج- براون با مقامات عراقی، بختیار و اویسی در پاریس و مقامات وزارت خارجه بریتانیا ادامه یافت. معاون سابق وزیر خارجه بریتانیا، در آخرین روزهای اکتبر ۱۹۸۰ با صدام حسین و طارق عزیز معاون نخست‌وزیر عراق دیدار کرد. در بازگشت او از بغداد، سفارت بریتانیا در کویت دو گزارش در تاریخ ۲۹ و ۳۰ اکتبر/ هفتم و هشتم آبان، شمه‌ای از دیدار براون با مقامات عراقی را به لندن ارسال کرد.

در گزارش نخست، جورج- براون بر اساس گفت‌و‌گو با سران عراق عنوان کرد که با توجه به مواضع ضدغربی خمینی و معتدل‌تر بودن صدام از این جهت، به صلاح حکومت بریتانیا است که با اپوزیسیون ایرانی برای سرنگونی حکومت تهران کمک کند.

براون با تشبیه کردن اقدام احتمالی گروه بختیار و اویسی تاکید کرد که آنان می‌توانند به شیوه نهضت مقاومت ملی فرانسه در جنگ جهانی دوم، با همکاری با طرف مقابل ضمن استفاده از ضعف حکومت ایران، خوزستان را جدا کرده و حکومت خود را در آنجا شکل دهند.

لرد کرینگتون وزیر خارجه بریتانیا در پاسخ به این گزارش، با اشاره به تماس‌های مداوم لرد جورج- براون با صدام حسین، بختیار و دیگر گروه‌های تبعیدی ایرانی و حمایت از او از نقشه «خوزستان آزاد» و ترویج آن در بین دوستان ایران- عراقی او، خواستار دریافت توضیحات بیشتری درباره این نقشه شد.

بر اساس این گزارش براون تصریح کرد که به دنبال رایزنی‌های او با مقامات عراق، قرار است در همین هفته، اویسی، امینی و بختیار در پاریس جلسه‌ای تشکیل داده و تصمیم دارند در بیانیه خود این‌گونه بیان کنند: «آنان نمی‌توانند به عنوان میهن‌پرست حضور اشغالگران خارجی در ایران را بپذیرند، ولی با این حال آنان با حمایت ضمنی عراق قادر خواهند بود که حکومتی را در جنوب ایران تشکیل دهند تا دیگر میهن پرستان نیز به آن ملحق شوند.»

در همین ارتباط، کریس رندل یکی از مسوولان بخش تحقیقات خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا در یک گزارش توصیفی محرمانه که در ابتدای نوامبر ۱۹۸۰ تهیه شده و مهر بایگانی هفتم نوامبر/ ۱۶ آبان بر آن خورده، در بررسی تحولات گذشته و حال خوزستان نوشت: «یکی از دلایل یورش بی‌مهابای حکومت عراق به خاک ایران، اطلاعات گمراه کننده ایرانیان تبعیدی از جمله شاپور بختیار، مبنی بر این بود که احتمالا به دلیل وجود اغتشاش در ارتش و بی‌ثباتی رژیم به دلیل مخالفت مردم، به ویژه در خوزستان، ایران قادر به جنگ نخواهد بود و مخالفت مردم موجب برافراشته شدن پرچم نیروهای آزادی‌بخش خواهد شد.»

بر اساس گزارش‌های تازه آزاد شده درباره نخستین روزهای آغاز جنگ ایران و عراق، در این دوره، شماری از کشورهای عربی و اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور، به خصوص اویسی و بختیار، بر این باور بودند که با حمله عراق به ایران ظرف یک هفته ارتش ایران شکست خواهد خورد و در طول یک ماه حکومت اسلامی سرنگون شده و دولت جدید تحت حمایت عراق در تهران، یا دست کم مناطق اشغالی مستقر خواهد شد. این پیش‌بینی هرگز به وقوع نپیوست و موجب آغاز یک بازی بدون برنده و دو سر باخت برای مردمان هر دو کشور ایران و عراق شد.

Source tarikhirani.ir