به نام او
بعد از طرح مباحث مقدماتی در بحث محلل به شبهات این بحث میرسیم.
قانون محلل ظلم به زنان و نوعی زن ستیزی است که توسط قرآن اعمال می شود و استفاده ابزاری از زنان است اگر قرار است که مرد تنبيه شود (چنان كه اسلام ادعا مي كند كه قانون محلل تنبيه مرد هوسران است) چرا باید در اين تنبيه از بدن زن سوء استفاده شود و براي تنبيه مرد ، زن در اختيار مردي ديگر قرار گيرد؟!
تفصیل زیاده گویی زندیق در مطلبی با عنوان "جایگزین شما برای اسلام چیست؟"چنین است:
زن ستیزی را کنار بگذارید، به زن حقوق و حیثیت برابر بدهید، با زنان مثل حیوانات خانگی رفتار نکنید، همجنسگرایی را به رسمیت بشناسید، چند همسری را کنار بگذارید، صیغه و محلل و ختنه زنان را متوقف کنید
سوره بقره (ماده گوساله) آیه 230
فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىَ تَنكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَن يَتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن يُقِيمَا حُدُودَ اللّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ.
پس اگر باز زن را طلاق داد دیگر بر او حلال نیست، مگر آنکه به نکاح مردی دیگر در آید، و هرگاه آن مرد زن را طلاق دهد، اگر میدانند که حدود خدا را رعایت می کنند رجوعشان را گناهی نیست. اینها حدود خدا است که برای مردمی دانا بیان می کند.
اگر مردی سه بار همسرش را طلاق دهد، و بخواهد برای بار چهارم با او ازدواج کند باید آن زن حتماً با شخص سومی ازدواج کند و با او همبستر شود. در واقع برای تنبیه مرد از بدن زن استفاده می شود. این وظیفه سنگین را معمولا در طول تاریخ خود روحانیت مبارز انجام میداده است. صادق هدایت داستان زیبایی را با عنوان محلل نوشته است. این مجازات، مجازاتی ظالمانه است و در تضاد با ماده پنجم اعلامیه جهان شمول حقوق بشر سازمان ملل متحد می باشد.( ماده 5- هيچ كس را نمي توان شكنجه كرد يا مورد عقوبت يا روش وحشيانه و غير انساني يا اهانت آميز قرار داد).
این شبهه دو قسمت دارد
قسمت اول :
قانون محلل ظلم به زنان است :
اگر کسی بدون غرض ورزی در مباحث پیشین توجه کند به به بی پایه بودن چنین اشکالی پی خواهد برد . آیا این که اسلام زنان را از این که مثل لباسی در اختیار مردان هوس باز باشند ،که هر وقت بخواهند آن را به تن کنند و هر وقت بخواهند از تن بیرون آورند، نجات داده ظلم است ؟!!
بله اگر شما این رفتار ناشايست را عدالت بدانيد، آن قانون ظلم است و البته ما به این ظلم افتخار میکنیم .
اسلام تنهاترین مکتب منادي نجات زنان است «خواهی بيا ببخشا خواهی برو جفا کن»
در جاهلیت کهن رسم بر این بود که مرد هر چند بار که می خواست می توانست زنش را طلاق دهد و دوباره با او ازدواج کند و از این طریق زنان را مورد آزار روحي قرار مي دادند ولي اين اسلام بود كه با قانون طلايي خويش زنان را از بردگی چنان مردان هوس باز نجات داد .
شما بگویید کجای این قانون که "مرد حق ندارد بيش از سه بار زنش را طلاق دهد" ظلم است ؟
اما قسمت دوم :
قانون محلل استفاده ابزاری از بدن زنان برای تنبیه مردان است !
ما در بحث "قانون محلل در اسلام و قفه اسلامی" جواب تفصیلی به این شبهه دادیم که استفاده ابزاری از بدن زنان در کار نیست .
قانون محلل سدی ایجاد کرد بین مرد هوس باز اول و این زن و اكنون وي آزادانه می تواند با هر مردی که خواست ازدواج کند و این ازدواج ربطی به همسر اولش ندارد؛ زیرا این ازدواج،ازدواجي كاملا مستقل و بدون قصد قصد طلاق است و البته اگرتصادفا شوهر دوم فوت کرد و یا نتوانستند با تفاهم با هم زندگي کنند واز همدیگر جدا شدند راه وصلت این زن با شوهر اول مسدود نیست .
اگر طبق شرایطی که در آیه 230 سوره بقره ذکر شد اگر هردو میل به ازدواج با هم داشتند و يقين كردند كه مشکلات قبلی پیش نمی آيد و مي توانند حدود و قوانين الهی را حفظ کنند و حریم خانواده را امن از افراط و تفريط ها نگه دارد می توانند دوباره با هم ازدواج کنند و در این جا هم زن کاملا آزاد است و مستقل.
درست است که در اسلام حق طلاق به دست مرد داده شده و برای زن گریزگاهی مثل "طلاق خلع" جعل شده است ،اما زن در ازدواج کاملا آزاد است و حتی ولیّ او هم نمی توند ازدواجي را بر او تحمیل کند .
و بنا بر فرض اگر ازدواج دوم مستقل هم نبود و به قصد تحلیل ازدواج با همسر سابق صورت می گرفت ،باز هم زن به میل خود به چنین ازدواجی دست می زند و کسی او را مجبور به ازدواج دوم نکرده است .پس سوء استفاده کجای داستان قرار می گیرد .
اين ازدواج هیچ فرقی با بقیه ازدواج ها ندارد ، اگر اين ازدواج استفاده ابزاري از بدن زن باشد پس همه ازدواج ها سوء استفاده از بدن زنان و ظلم به آنان است .
شبهه دوم
قانون محلل اسلام کپی برداری شده از آداب و رسوم عرب های جاهلی پیش از اسلام و قوانين یهود است!
زندیق در مطلبی چنین افاضه کرده:
قوانین اسلامی و حقوق اسلامی به غیر از موارد اندکی هیچ کدام چیزهای جدیدی نبوده اند. همگی قوانین اعراب بیابانگرد و اجداد محمد و یا قوانین قوم یهود هستند. قوانین و حقوق و مجازات های اسلامی مثل سنگسار، دست و پا قطع کردن، قصاص، شلاق، صیغه، محلل، ازدواج با خردسالان تنها در شأن مردمی که این قوانین بین شان وجود داشت یعنی اعراب بیابانگرد، و بازماندگان شان یعنی حزب اللهی ها و اسلام گرایان است. نظام قضایی و حقوقی محدود به قوانین جهان شمول حقوق بشر و میثاق های آن و قوانین تصویب شده در مجلس آزاد توسط نمایندگان واقعی مردم می تواند بهترین جایگزین برای قوانین کثیف الهی باشد.
یک نکته
کسانی که اهل منطق نیستند ،هر وقت کم می آورند و حرفی برای گفتن ندارد طرف مقابل را به یک امری متهم می کنند ،شاید او را زمین گیر کنند .بالاخره قافیه که به تنگ آید زندیق به جفنگ آید ؛ از جمله وهابی ها وقتی از هیچ طریقی نمی توانند استدلال های متقن شیعه را سست کنند از عبارت "شرک "که هميشه آن را در چنته دارند استفاده می کنند می گویند سجده بر مهر شرک است ،ساختن بنای بر قبور شرک ... به چه دلیلی ؟ دلیلی ندارند .
و شبهه جویان قرآنی هم به این سرطان مهلک مبتلا هستند هر وقت در مقابل احکام متین و جهانی و آسمانی اسلام در می مانند می گویند "پیامبر اسلام که انسانی درس ناخوانده و بی سواد بود، او کجا و این همه احكام مترقی و عيب كجا، او این ها را از ادیان سابق و کتب آسمانی یهود و مسیحیت رو نویسی کرد ه است "و البته اشکال امروزی نیست. در زمان نزول قرآن هم بوده که خداوند از قول مشرکین می فرماید :
" انما یعلمه بشر" اما به چه دلیلی ؟دلیلی ندارند رجما بالغيب تیری توی تاریکی می اندازند شاید موثر بيفته کی به کیه .
جواب اين شبهه را در چند موضوع ارائه مي كنيم:
طلاق در دين يهود
طلاق در دين مسيحيت
طلاق در جاهليت
طلاق در بهائيت
اما "طلاق در دين يهود"
در فقه يهودي طلاق آسان است تنها لازمه آن توافق متقابل ميان زن و شوهر بر طلاق و تسليم "گت"يعني طلاق نامه از طرف مرد به زن است.
در كتاب"قاموس كتاب مقدس"آمده است:
طلاق در شريعت موسوي معمول و مجاز است زيرا كه از قبل موجود بوده و در بعضي اوقات ممنوع مي شده است و با وجودي كه اين مطلب در ايام يهود شيوع داشت و همواره زوجات خود را به ادني سبب و اقل جهت طلاق مي دادند ، بسياري از متشرعين اين مطلب را با روح و اصل ناموس مطابق و موافق مي دانند نه اين كه بر سبيل حكايت حادثه و واقعه در عهد عتيق آمده باشد .«قاوس كتاب مقدس،هاكس جيمز 581».
وي در مطلب ديگر گفته:
"و عادت قوم يهود در آن ايام بر اين مستمر بود كه چون كسي مي خواست زوجه خود را رها كند او را نوشته اي به اسم طلاق نامه مي داد كه در آن نوشته،تاريخ طلاق و سبب آن مرقوم افتاده و مأذونيت اين كه آن زن بتواند شوهر ديگر اختيار نمايد در آن مستور بود و البته مطلِّق را جايز بود كه مادامي كه مطلقه اش شوهر ديگر اختيار ننموده بود خود بدو رجوع نمايد.«قاموس كتاب مقدس 581»".
درباره ازدواج محدد در "كتاب مقدس"چنين آمده است:
"چون كسي زني گرفته به نكاح خود در آورد ،اگر در نظر او پسند نيايد از اين كه چيزي ناشايسته در او بيابد ،آن گاه طلاق نامه اي نوشته به دستش دهد و او را از خانه اش رها كند و او از خانه او روانه شود ،برود و زن ديگري شود و اگر شوهر ديگر او را مكروه دارد و طلاق نامه اي نوشته به دستش دهد و او را از خانه اش رها كند يا اگر شوهري ديگر كه او را به زني گرفت بميرد ،شوهر اول كه او را رها كرده بود نمي تواند دوباره او را به نكاح خود در آورد بعد از آن كه ناپاك شده است،زيرا كه اين به نظر خداوند مكروه است .پس بر زميني كه «يهوه»خدايت تو را به ملكيت مي ده گناه مياور."«كتاب مقدس،سفر تثنيه باب 24 قسمت 1-4»
هم چنان كه مي بينيد قانون محلل در دين يهود وجود ندارد.
در همين ايام كه متمركز روي اين شبهه بودم به خبري برخورد كردم كه جالب توجه بود "عواديا يوسف"رهبر معنوي حزب تند روي "شاس"در اسرائيل در بياناتي كه مسلمانان را احمق و دين اسلام را دين خرافي توصيف كرده بود،در اثبات حرف هاي خود گفته بود:
"دين يهود زن مطلقه را به ازدواج با همسر سابقش فرا مي خواند ولي دين اسلام به او مي گويد ابتدا با مردي ديگر ازدواج كن و بعد از طلاق با همسر اولت ازدواج كن".
مي بينيد كه اين خاخام يهودي هم قانون محلل را زا اختصاصات اسلام ميداند و دين يهود را از آن مبرا مي داند.
طلاق در مسيحيت
در شريعت مسيح عليه السلام ازدواج به عنوان عقد غير قابل انحلال شناخته شده و طلاق امكان پذير نيست .
در كتاب مقدس مكالمه يود با عيسي در مورد طلاق چنين نقل شده :
"و چون ايشان از مسيح درباره طلاق سؤال نمودند ،نتوانستند كه او را مجاب سازند بلكه در عوض آن خود را محل توبيخ و ملامت آن حضرت كرده ؛آن ها را به واسطه قطع رشته محبت و ادب توبيخ فرمود و اذنطلاق را به علت زنا معلق فرمود"
«مت 3/5و9/19 و مر11/10و12 لو 18/16».«قاموس كتاب مقدس هاكس جيمز 581»
از حضرت عيسي(ع)نقل شده است:
"همانا كه موسي به دليل قساوت قلب قومش اجازه داد كعه زن هايشان را طلاق دهند .زن و شوهر به منزله جسم واحد هستند و از يك ديگر دور نيستند پس در صورتي كه خداوند آن ها راب ا يكديگر جمع كرده ،انسان ها نبايد ميان آن دو تفرقه بياندازند."
از اين رو در كشور هاي اروپايي كه عموما مسيحي هستند ،تا دو قرن پيش طلاق وجود نداشت و در صورت ايجاد اختلاف غير قابل تحمل ،به مدت سه سال اقدام به «تفريق جسماني»مي كردند يعني هر يك در خانه اي جداگانه زندگي مي كردند .در اين نوع زندگي مرد وظيفه نفقه و زن وظيفه تمكين نداشت ولي بقيه وظايف به جاي خود باقي بود نه زن مي توانست ازدواج كند و نه مرد و بعد از سه سال زن و شوهر بايد به زندگي مشترك بر مي گشتند.
تا اين كه بعد از انقلاب كبير فرانسه در 1789 ميلادي قانون طلاق در قوانين مدني فرانسه و ساير كشورهاي اروپايي گنجانده شد.
طلاق در جاهليت
در ايام جاهليت طلاق به دست مرد بود و تا هر چند بار كه مي خواست طلاق مي داد و رجوع مي كرد و لذا آيه 229 سوره بقره در رد اين كار اعراب نازل شد كه تفصيل آن در بحث قرآني طلاق گذشت.
طلاق در بهائيت
در احكام فرقه مترقي!!!بهائيت چنين مذكور است كه :
هر وقت زن و شوهر احساس كردند كه ديگر با هم نمي توانند به طور مسالمت آميز زندگي كنند و تصميم به طلاق گرفتند ،بايد يك سال صبر كنند شايد در اين يك سال ائتلاف و الفت حاصل گردد و اگر حاصل نشد طلاق اعلان مي شود و زن مي تواند با شخص ديگر ازدواج كند و اگر زوج خواست به زن مطلقه اش بر گردد تا 19 بار حق رجوع دارد و مدت عده اي كه شوهر مي تواند به زن سابقش بر گردد 19 روز است.
سيد باب در كتاب بيان مي گويد:
"في ان الطلاق لا يجوز الا و ان يصبر المرئة سنة واحدة لعل بينهما و ان يصلح بينهما حل عليهما و كلما اراد ان يرجع حل له الي تسعة عشر مرة و لا يشترط فيه الصبر بعد الرجع الا شهرا "«بيان باب 11 از واحد 6».
بهاء در اقدس مي گويد:
"و ان حدث بينهما كدورة او كره ليس له ان يطلقها و له ان يصبر سنة كاملة لعل تسطع بينهما رائحة المحية و ان كملت و ما فاحت فلا بأس في الطلاق انه كان علي كل شيء حكيما"«كتاب اقدس 63و64».
و بهاء در مورد قانون محلل ميگويد:
"قد نهاكم الله عما عملتم بعد طلقات الثلاث فضلا من عنده لتكونوا من الشاكرين في لوح محفوظ كان من قلم الامر مسطورا"«كتاب اقدس 94».
يعني خداند شما را از انچه بعد از طلاق سوم انجام مي داديد نهي كرده است.
در كتاب "گنجينه حدود و احكام"در باره سءالي از آيه قد نهاكم الله عما عملتم بعد الطلقات الثلاث آمده است:مقصود حكم قبل است كه بايد ديگري آن را تزويج نموده ،بعد بر او حلال شود
«گنجينه حدود و احكام 286 »
يعني در حقيقت از قانون محلل اسلام نهي كرده است.
هم چنان كه مي بينيد قانون محلل در بهائيت نيز ممنوع است.
قانون محلل در اسلام يك قانون بديع و نوين بوده است كه نه در اديان اسماني سابق مثل يهود و مسيحيت و نه در ملل سابقه و فعلي مثل جاهليت و بهائيت وجود نداشته است كه قانوني است براي احياي حقوق از دست رفته زنان .و كساني كه با اين قانون مخالفت مي كنند يا به مصالح اين حكم اختصاصي اسلام جهل دارند و يا اينكه عناد با اسلام آن ها را به انكار كشانده است.
پس معلوم شد كه اشكال شبهه جو كاملا بي اساس است.
ايراد كننده اين اشكال با ديدي وهابي گونه به قانون محلل نگاه كرده است.
وي مي گويد:
قانون محلل در اصل اسلام وجود ندارد و توسط روایات دروغین به اسلام تحمیل شده است؟
اسلام دین منطق و بزرگ ترین مکتب اخلاق است و محلل را شهوت پرستان ؛گرگانی میش نما برای نفع شخصی خود به اسلام و قرآن چسبانده اند و اسلام از این دروغ ها پاک است و در قرآن مجید خلاف آن تشریع شده است.این قانون ظالمانه و همچنین قانون ازدواج موقت را کسانی به اسلام بسته اند که می خواسته اند از آن برای شهوت رانی خود و تجاوز به زنان مردم استفاده کنند و روی همین نظر روایات دروغی را منتشر کرده اند که بتوان به یک تصمیم و یک حرف و یک ساعت و یکی دو روز بتوان زنی را سه طلاقه و دو طلاقه نمود و هدف اینان سوء استفاده از دین و مکتب برای استفاده نامشروع خود بوده است.
و از آیه 24 نساء و 5 مائده که دستور داده زن را برای نگهداری بگیرید و نه برای دفع شهوت و لذا طبق این دو آیه گرفتن زنی به عنوان ازدواج موقت و محلل حرام است.
" وقتي شوهر زنش را سه بار طلاق داد ديگر نمي تواند با او زندگي كند و زن بايد با مرد ديگري ازدواج كند،اگر در اين زندگي دوم ،زن با شوهر سازگار بود معلوم مي شود مشكل از شوهر اول بوده است و او لياقت ندارد با اين زن زندگي كند و اگر شوهر دوم زن را طلاق داد معلوم مي شود مشكل از زن بوده و زن لياقت زندگي با آن مرد را ندارد ".
در جواب به اين شبهه چند نكته ذكر مي شود:
2- روايات مختلفي در باره حكم محلل از شيعه و اهل سنت در مجامع روايي مذكور است و اگر مستشكل معتقد به يكي از مذاهب اسلامي است بايد به يكي از اين دو گروه روايات ملتزم شود و اگر بيرون از اسلام است كه صلاحيت ندارد در صحت و سقم اين روايات نظر بدهد.
3-اداي ظالمانه بودن اين قانون علاوه بر تهمت به اسلام نشانگر جهل يا عناد اشكال كننده با اسلام است.طبق مباحث پيشين واهي بودن ظالمانه بودن اين قانون اثبات شد و اگر شبهه جو وجه ديگري براي ظالمانه بودن قرآن در نظر دارد بيان كند تا ما هم آگاه شويم.
شبهه جو در قسمت ديگر اشكالش گفته:
"از آيه 24 نساء و 5 مائده كه دستور داده زنان را براي نگهداري بگيرند نه براي دفع شهوت ،بر مي ايد كه ازدواج به عنوان محلل و ازدواج موقت حرام است".
آيات ذكر شده را مرور مي كنيم:
24 نساء:
وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا
و زنان شوهردار (بر شما حرام است؛) مگر آنها را که (از راه اسارت) مالک شدهايد؛ (زيرا اسارت آنها در حکم طلاق است؛) اينها احکامى است که خداوند بر شما مقرّر داشته است. اما زنان ديگر غير از اينها (که گفته شد)، براى شما حلال است که با اموال خود، آنان را اختيار کنيد؛ در حالى که پاکدامن باشيد و از زنا، خوددارى نماييد. و زنانى را که متعه [= ازدواج موقت] مىکنيد، واجب است مهر آنها را بپردازيد. و گناهى بر شما نيست در آنچه بعد از تعيين مهر، با يکديگر توافق کردهايد. (بعداً مىتوانيد با توافق، آن را کم يا زياد کنيد.) خداوند، دانا و حکيم است.
5 مائده:
الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حِلٌّ لَّكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلُّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلاَ مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَن يَكْفُرْ بِالإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ
امروز چيزهاى پاکيزه براى شما حلال شده؛ و (همچنين) طعام اهل کتاب، براى شما حلال است؛ و طعام شما براى آنها حلال؛ و (نيز) آنان پاکدامن از مسلمانان، و آنان پاکدامن از اهل کتاب، حلالند؛ هنگامى که مهر آنها را بپردازيد و پاکدامن باشيد؛ نه زناکار، و نه دوست پنهانى و نامشروع گيريد. و کسى که انکار کند آنچه را بايد به آن ايمان بياورد، اعمال او تباه مىگردد؛ و در سراى ديگر، از زيانکاران خواهد بود.
چند نكته:
1-بحث ازدواج موقت را به جاي خود حواله مي دهيم.
2- اينكه گفته" زنان را براي نگهداري بگيرند نه براي دفع شهوت "فكاهي است .اصولا يكي از فلسفه هاي ازدواج دفع شهوت از راه طبيعي آن است.
3- از اين دو آيه مطلب مسشتشكل برنمي آيد اين دو آيه مسلمانان را به ازدواج و پرداخت مهريه و دوري از روابط پنهاني و زنا دعوت مي كند كه هيچ يك ربطي به اشكال شبهه جو ندارد.
4-ازدواج به قصد تحليل زن بر شوهر اول كه بحثش در سابق گذشت و گفتيم كه اصلا حكم اسلام اين نيست و اين مطلب از افواه شبهه جويان به افواه مسلمانان بي خبر راه پيدا كرده است.اما ازدواجي كه نتيجه اش تحليل باشد بنا بر توضيحي كه قبلا داديم كاملا ديني شرعي و قرآني است.
زندیق در وبلاگش در مطلبی با عنوان سپاه پاسداران و شبکه سایتهای سکسی این چنین زیاده گویی کرده است:
یکی از شغلهای سنتی آخوندها همواره پیدا کردن زنان صیغه ای برای مردان بوده است، ...
افزون بر این آخوندها وظیفه الهی محلل بودن را نیز بر عهده داشته اند، به این صورت که اگر مردی زنش را سه بار طلاق میداد و می خواست برای بار چهارم با او ازدواج کند زن باید با یک مرد حتماً می خوابید و آن مرد معمولاً همان آخوند محل بوده است. هرکس هم می خواسته است با کسی همبستر شود حتماً باید پیش آخوند محل می رفت و مقداری پول به او که نماینده دیکتاتور بزرگ کائنات خداوند است می داد تا او مشتی عربی بخواند و آن دو بتوانند به یک دیگر عشق بورزند! اینترنت این کاسبی و منبع درآمد اصلی آخوندها را از آنها گرفته است و دیگر کمتر کسی برای یافتن شریک جنسی نیاز به آخوند ندارد و عشق ورزیدن دیگر زنا کردن در ذهن بیشینه جوانان نیست! آخوند و افکار اسلامی احمقانه اش امروزه در میان بیشینه جوانان منزوی شده اند! از همین روست که آخوندها سپاهیان را به جان سایتهای سکسی می اندازند، چون صنعت سکس باید در اختیار آخوند باشد! و آخوند مایل است که بر آنچه در رخت خواب مردم میگذرد هم نظارت داشته باشد، اینترنت این نظارت را از آخوند می گیرد و افزون بر این مردم را از حماقت در می آورد به همین دلیل است که با اینترنت رابطه خوبی ندارند، تنها در اینترنت است که دست مسلمانان آدمخوار به مخالفان شان نمی رسد، شاید اینترنت بتواند سلطه حماقت بر مردم را در این 1400 سال از میان بردارد، اگر حلاج وبلاگی داشت شاید وضع ما امروز این نبود.
البته اين شبهه نياز به جواب نداره چون طرف خيلي عصباني بوده ، زياد نمي فهميده چي داره مي گه و اگه يه ذره هم به توصيه هاي كارشناسان تربيتي گوش مي كرد كه گفتند بچه ها زياد فيلم و سريال نگاه نكنند به اين روز سياه دچار نمي شد.
اين آقا فيلم هايي مثل "محلل" و نوشته هايي مثل "داستان محلل" صادق هدايت و نمايشنامه "شهر قصه" را زياد ديده و خونده لذا بر خيلي ها حرج نيست... .
اما به راستي با صرف نظر از مطالب فيلم و نمايشنامه هاي محلل كه ان جا عده اي هستند كه شغل رسمي آن ها محلل است ،آيا واقعا در جامعه كساني وجود داردند كه شغل رسمي آن ها محلل باشد؟و به راستي در جامعه ما چند ازدواج ختم به محلل مي شود؟
جواب اين شبهه جو را باذكر چند نكته بيان مي كنيم:
2-شغل يعني چه؟
شغل كاري است كه شخص به طور متناوب و پي در پي انجام مي دهد و اگر حد اقل آن را هفته اي يكبار در نظر بگيريم ،شخص بايد در هفته 52 بار آن را انجام دهد و با اين فرض اگر جامعه ما ده هزار روحاني داشته باشد بايد در سال 520،000 مورد ازدواج محلل داشته باشيم .در حالي كه در سال 1388 فقط 125 هزار مورد طلاق در كشور وجود داشته آن هم طلاق اول نه طلاق سوم.
3- چون در امور ثبتي، ازدواج هاي دوم و سوم قابل ثبت نيست لذا نمي شود آمار دقيقي از ازدواج دوم و سوم ارائه كرد اما وقتي به خاطرات شفاهي خود و پدرانمان رجوع مي كنيم آنجا يا از داستان محلل مصداقي پيدا نمي كنيم و اگر هم پيدا كنيم از يكي دو مورد تجاوز نمي كند .چنانچه شاردن هم كه به دقت آداب و رسوم ايراني ها را زير و رو كرده ،به اين مطلب در سفرنامه خود اشاره مي كند:
"كليه مسلمانان ازدواج با زن سه طلاقه را بسيار زشت و شنيع مي شمارند و به خصوص ايراني ها از اين به ندرت از اين آزادي وسيع در امر تأهل استفاده مي كنند"«سياحت نامه شاردن از تفليس به تبريز 2/351».
طبق آمار رسمي سازمان ثبت احوال در سال 1388 آمار ازدواج ها890208 مورد و طلاق ها 125747 مورد و نسبت ميان اين دو 1/7 است يعني از هر هفت ازدواج يك مورد به طلاق انجاميده است.
حال اگر سخاوت مندانه بخواهيم آمار ازدواج مجدد را حدس بزنيم شايد چنين چيزي به دست آيد:
از 125 هزار مورد طلاق 12000 مورد به ازدواج دوم منجر شود و و 1700 مورد به طلاق دوم و 170 مورد منجر به ازدواج سوم و 24 مورد منجر به طلاق سوم و از اين 24 مورد اگر 20 مورد آنها با مرد دوم ازدواج كنند سه نفرشان از شوهر دوم طلاق بگبرند معلوم نيست آيا نفر از ايشان مايل به ازدواج چهارم با همسر سابقش شوند يا نه؟
و اين چه شغل رسمي است كه در سال حتي يك مورد هم نمي توانيم براي آن مصداق پيدا كنيم.و اين آمار شغل يك نفر را تأمين نمي كند چه برسد به شغل صد هزار روحاني.
شايد كسي اشكال كند كه اگر واقعا امر چنين است كه از هر 980 هزار ازدواج شايد يك مورد نياز به محلل داشته باشد پس چرا در قرآن و روايات اين همه به آن اهميت قائل شده اند؟
جواب اين است كه:
اولا اين از دقت بالاي اسلام و از ريز بيني او ناشي مي شود و براي امري چنين نادر هم احكامي جعل كرده است.
اسلامي كه براي طرز ورود انسان به بيت الخلاء احكامي را قرار داده و همه چيز را قانون مند بيان كرده و حتي براي قانون محلل كه در سال شايد فقط يك مورد ابتلا پيدا كني ،حتما براي مسائل اساسي زندگي مثل امامت قوانيني را صادر كرده و همه شمولي اسلام از همين جا معلوم مي شود.
ثانيا:ازدواج با شخص ديگر گاهي تمايلات زن را به شوهر اول تشديد مي كند زيرا گاهي ازدواج دوم مطابق ميل زنان صورت مي گيرد و رفاه و آسايشي كه در خانه شوهر اول داشتند ،در خانه دومي ميسر نمي شود و چه بسا عواطف و اخلاق شوهر اولي در نظرشان برتري پيدا مي كند و با اين شرايط مقايسه انقلاب روحي ايجاد مي شود و شخص را به برگشت به زندگي اول متمايل مي سازد و اگر از شوهر اول فرزند هم داشته باشد كه بيشتر منقلب مي شود و با اين همه و به اين خاطر اسلام راه بازگشت را البته با شرايط خاص خود براي زوجين باز گذاشته است.وبا اين همه توضيحات به آن دوستی كه گفته بود:
"قانون محلل یه قانون چندش آور توي اسلامه"بايد گفت:قانون محلل زيباترين و مترقي ترين قانون در بحث طلاق زنان است و اگر چيزي چندش آور باشه اون جهل شماست نه قانون اسلام كه:
اسلام به ذات خود ندارد عيبي هر عيب كه هست از مسلماني ماست.
نويسنده زنديق گفته كه:
"قانون ظالمانه محلل در تضاد با ماده پنجم اعلاميه جهان شمول حقوق بشر سازمان ملل است و ماده پنجم آن چنين است:هيچ كس را نمي توان شكنجه كرد يا مورد عقوبت با روش وحشيانه و غير انساني يا اهانت آميز قرار داد".
اولا كدام حقوق و كدام سازمان ملل؛
شبهه جو اگر حداقل آزاده بود و به آمار جنايت هايي كه روزانه در غرب و آمريكا صورت مي گيرد نگاه مي كرد شايد اين طور هتاكي نمي كرد.
براي روشن شدن مطلب به لينك هاي اینجا رو توجه كنيد:
امروزه تمام ظلم ها به بشر در پناه سازمان ملل و حقوق بشر صورت مي گيرد اگر باور نميكنيد به اوضاع افغانستان و عراق نگاهي بي طرفانه بيافكنيد.
و ثانيا اگر ازدواج مجدد و آزادانه زن شكنجه باروش وحشيانه نام دارد پس اين يك بيماري همه گير است: اگر قرار باشد كه مست گيرند در شهر هر آنچه هست گيرند
و حرف آخر
ای مخاطب مصیبت زده قرآن:
خود شکن آئینه شکستن خطاست
منابع:
- قاموس كتاب مقدس،هاكس جيمز
- كتاب مقدس
- كتاب بيان ،سيد باب
- كتاب اقدس، حسينعلي بهاء
- كتاب گنجينه حدود و احكام بهايي
Source shobheha.blogfa.com